یه پسر عمه دارم تازه ازدواج کرده!! خرید میکنه،آشپزی میکنه،خونرو تمیز میکنه،با زنای همسایه سبزی پاک میکنه، اون روزم دیدم پشت تلفن داشت با یکی پشت سر بدری خانوم حرف میزد!! فردا خبر برسه حاملس اصن تعجب نمیکنم. من :|
چین تو همون روز اول 6 تا مدال میگیره اونوقت ایران بعد از یه هفته یه برنز گرفته این درحالی هست که هر سال تو وزنه برداری ایران طلا می گرفت !
مردم دارن ذوق مرگ میشن
یک بار دخترخانوم بم زنگ زدو سربه سرم گذاشت.صدا دوستاشم میومد که دورهم بودنومیخندیدن.منم که عاشق این کارا :) بهش گفتم میخوای مختو بزنمو بعد حالتو بگیرم؟گفت زاییده نشده و... بعدش کلی کل کل کردیمو دوستاشم خوشمزگی کردنو خندیدیم و اون روز تموم شد .از فرداش با اساماس و زنگ حسابی رو مخش کار کردمو بیچاره وابسته و بلکه عاشق شد :) من دیگه دیدم بدجوری دارم گیر میوفتم خواستم بیخیال بشم که کلی اصرا ر کرد من میخوام ببینمت.منم یه طرحی ریختم که هم حالگیری کنم تا پروژه تکمیل شه هم ردش کنم بره. باهاش قرار گذشتمو خودم با دوستم رفتم سر قرار.ما تو ماشین منتظر بودیم که خانوم پیداش شد و زنگ زد. یه آزرا خوشگل پارک بود و یه آقای خوشتیپم داخلش.طرح ما این نبود ولی چون این بهتر بود اجراش کردیم.آدرس دادمو خانوم صاف رفت نشست تو ماشین :) ما که پشت سرشون بودیم داشتیم فرمونو صندلی گاز میزدیم.مرده :| بود و دختر ^^ دلو روده ما داشت بیرون میریختو اونا بحث میکردن که جناب همسر آقا خوشتیپه پیدا شد فقط اینجاشو بدونین که با دختره جروبحثو آقا خوشتیپه هم کتک خورد وسط خیابونو .... ولی جدا دلم خیلی سوختو رفیقمو پیاده کردمو رفتم سراغ دختره،بیچاره داشت گریه میکرد.اول به خودم فش دادم که با دختر به این خوشگلی چرا این کارو کردم.پیاده شدم رفتم پرسیدم اتفاقی افتاده.فقط خواستم ببینتمو بعد متواری شدم.چن روز دیگه همه چیرو بهش گفتمرو... الانم ۱.۵ ساله نامزدیمو هر بار بهش میگم یه کتک حسابی میخورم که خیلی دوس دارم
آجیل نداریم :دی
تعداد صفحات : 191